یه روز خوب همراه با تجربه های شیرین
سلام سلام سلام به همگی مامانم این روزا کلا" خونه رو با وسایلاش تکونده ...... پس زیاد وقت نمیکنه که به اینجا سر بزنه ........ منم که حسابی براش سنگ تموم گذاشتم ..... و یه کارو هزار باره باید انجام بده ..... میخوام کمک کنم ..... اما نمیدونم چرا همش خراب کاری میکنم ..... تقریبا" یه دو ماهی بود که مامان مژی .... تصمیم گرفته بود موهای خوشگلمو کوتاه کنه آخه دیگه تا پایین کمرم رسیده بود و موقع حمام رفتن خیلی اذیت میشدم ...... اما میترسید برای اولین بار خیلی همکاری نکنم و اذیت بشم ..... پس تصمیم گرفتم .... دختر خوبی باشم و حسابی غافلگیرش کنم برای همین وقتی وقت آرایشگاه گرفت و رفتیم ..... دختر ماهی که بودم بماند حسابی با فاطمه خ...